2 سخنرانی دوران طلایی بانوان
استاد سعید نجفی
دوران طلایی بانوان 2
در شب گذشته عرض شد که در سورهٔ نساء خداوند سبحان میفرماید : « «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ »
گفتیم چرا «يَا أَيُّهَا النَّاسُ» ؟ چون خطابه عمومی است و مسالهٔ خلقت همه را فراگیر میشود . «اتَّقُوا» خطاب به همهٔ انسانهااست؛ چون انسان وقتی خلق شد ، نیازمند این است که بداند چه بکند. تقوا همان حدود الهی می باشد ؛ خداوند انسان را در همهٔ روابط و معاملات زندگی راهنمایی میکند زیرا خداوند حکیم است و کار بیهوده انجام نمی دهد ؛ پس به انسان برنامه ای برای زندگی اش می دهد و او را رها نخواهد کرد . بعضی از ما در مواجهه با برخی از مسائل به آن موضوعی که در عقل ماست ، عمل میکنیم و از درست یا غلط بودن آن اطلاعی نداریم . در نهایت آن هدفی که ما برای آن خلق شدیم را با گمانهزنیهای خود رد میکنیم و این درحالی است که آن هدف ، با سلایق و علایق ما همسو است . لذا رعایت تقوا گاهی همان سلوک است چرا که برخلاف نفسانیت و تفکر مااست . در نتیجه پاس داشتن حدود الهی ، نشان دهندهٔ رعایت امر «اتَّقُوا» خواهد بود.
چرا «رَبَّكُم» ؟ چون موضوع خلقت عمومیت دارد و الله الههٔ اعراب بوده است. ( البته که کلمه عرب ها در اینجا مناسب تر است ؛ به دلیل آیهٔ قرآن که کلمهٔ اعراب را خطاب به اعراب بادیه نشین قرار داده است که از فرهنگ و تعقل فاصله داشتند.)
در اینجا هم «رَبَّ» آورده می شود و هر چیزی در عالم با اسم «رَبَّ» اتفاق افتاده که اولین آیه هم شد: «ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ»
همانطور که گفته شد: « الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ »
از یک حقیقتی، موجودی به نام آدم آفرید و زوج آنرا از همان نفس ، آفرید و منتشر ساخت از آن دو مردان و زنان و بسیاری را.
راجع به آدمها صحبت کردیم طبق فرموده امام باقر ( ع) : « أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ» که طبق این حدیث جهانهای موازی هم مطرح شد .
سوال پیش می آید که چرا خداوند اینطور صحبت کرده است؟ چرا نفرموده ما انسانی خلق کردیم از نفسی به نام آدم و انسانی خلق کردیم از همان نفس به نام حوا ؟ چرا طوری سخن گفته است که کمی مبهم به نظر میرسد؟ فلسفهٔ آن این است که قرآن در ظاهر مسائلی دارد که از ترجمهٔ آن ، عاید ما میشود ؛ اما اگر ترجمه، همهٔ حرف قرآن بیان کند، دیگر تدبر چه معنایی دارد؟ تعقل چه جایگاهی دارد؟ تفکر چه مقامی دارد؟ پس به گونهای سخن می گوید که آن ابهام باعث شود ما ژرفکاوی و تدبر کنیم .
چون خداوند ناراضی است از کسانی که قرآن میخوانند اما در آن تدبر نمیکنند؛ تدبر از دُبَر ، دَبُر و دَبر می آید یعنی پشت و ورای این کلام چه منظوری داشته است؟ یعنی مراد خداوند از این نوع گفتار چه بوده؟ اگر ترجمه ، همهٔ حرف قرآن باشد که دیگر تدبر و تعقل معنایی پیدا نمی کند. خدا میتوانست اینطور بگوید: ما دو نفر را آفریدیم ، ما دو انسان آفریدیم ؛ خیلی ساده ، واضح و شفاف ؛ اما جایی برای تفکر نمیماند. لذا آیه طوری بنظر میرسد که پیچیده شده است تا در این پیچش ، دست ما به زلف یار برسد یعنی به حقیقت برسیم .
گرایش زن و مرد
وقتی به سراغ خلقت رفتیم دیدیم که گیاهان ،حیوانات و همهٔ ذرات به صورت زوج آفریده شده اند نه زن و مرد ؛ پس خلقت بر اساس زوجیت است. اینها فکتهای قرآنی هستند و ما اول به سراغ قرآن میرویم و در راستای آن گفته های افراد در غرب و شرق را میپذیریم.
همواره یک تمایل ، رغبت ، کشش ، گرایش و گروشی (به تعبیر فارسی)بین زن و مرد وجود دارد؛ مگر اینکه شخصی مریض روحی یا جسمی باشد. چرا امیرالمومنین فرمود: نگاهت را کنترل کن ؟ چون اگر گرایش نباشد ، روشی هم درکار نیست. روش هایی از قبیل: کنترل نگاه ،کف نفس و مهار چشم که بر اساس یک بینشی آمده است. علت هم این است که ما نوعا انسانهای بزرگ و بلندی نیستیم و اهداف بلندی نداریم که همه وجودمان را فرا بگیرد و کسی به چشم ما نیاید. مخلصین که اصلا به هر کس نگاه کنند میشوند مثل زلیخا.
آن زلیخا از سپندان تا به عود
نام جمله خلق یوسف میشنود
یعنی درخت ، زن ، مرد نامحرم و حتی شوهر خود را یوسف میدید. ماها که عشق به علی و اولاد علی نداریم ، ما یک محبت پایینی داریم لذا به هرکس نگاه کنیم شیفتهٔ او خواهیم شد.
در روایات به این افراد یعنی مردهایی که چشمشان به دنبال جنس مخالف است میگویند : زواغ یعنی متلونالمزاج و این یعنی تنوع طلب .خب ریشهٔ این کار بد نیست و این قانون خداست ؛ شما نمیتوانی نسبت به زن گرایش نداشته باشی مگر مریض جسمی یا روحی باشی یااینکه تربیت شدهٔ قدرتمند باشی که کسی در نگاهت نیاید .حال فلسفهٔ این گرایش زن و مرد به یکدیگر چیست؟
هم مرد به زن گرایش دارد و هم زن به مرد ؛ منتهی جنس و میزان این گرایش متفاوت است. این هم صرفا یک غریزه نیست ، باغریزه اشتباه نگیرید چون غریزه در حیوانات هم وجود دارد و این موضوع ربطی به غریزه ندارد زیرا غریزه ، شهوت است ؛ این مسأله گرایش و گروش است. نتیجهٔ آن میشود : انس و الفت ، «لِیَسْکُنَ اِلَیها». این که قرآن میفرماید در آیات ازدواج تفکر کن باید بیاندیشیم که دلیل تفکر در ازدواج چیست؟ هزار و چهارصد سال قبل از هزار و چهارصد سال بعد ، در مکتب علی متمدنتر بودند. برای زینب (سلامالله علیها) که خواستگار آمد امیرالمومنین دخترش را صداکرد فرمود : زینب جان تو خواستگارهای زیادی داشتی الان عبدالله بن جعفر آمده و پافشاری زیادی دارد ، نظر شما چیست؟ خب دختر ادب کرد و عرضه داشت که: بابا هر چه شما صلاح بدانید ولی من عبدالله را میپسندم اما بااو شرط دارم .
شرط ضمن عقد مربوط به دوران حضرت علی (ع) است و عدم رعایت آن باعث طلاق های بیشماری در این دوره شده است ؛ چون قوانین از آن جایی که باید اخذ نشد و آن طوری که باید به آن عمل نشد.
آن چیزی که به عنوان غریزه در حیوانات هم هست ، کشش غریزی می باشد نه کشش فطری. ما انسان ها هم هر زمان که از انسانیت و بینش متعالی پایینتر بیاییم ، کشش و گروش ما حیوانی و شهوانی خواهد شد ولی اگر بالا پرواز کنیم میشود الهی .
فلسفهٔ گرایش
ما در حکمت متعالیه میگوییم هر جفتی به جفت خودش گرایش دارد.
ذره ذره کان در این عرض و سماء
جنس خود را همچو کاه و کهربا
جمله اجزای جهان زان حکم پیش
جفت جفت وعاشقان جفت خویش
هست هر جزوی ز عالم جفت خواه
راست همچون کهربا و برگ کاه
شما اگر فلسفهی این زوجیت را بدانی ، این بیت شمس مغربی آشکار می شود و در نتیجه طلاق و خیانت از جامعه خواهد رفت. ما گفتیم که بین اجزای جهان زوجیت وجود دارد و نهایت زوجیت ، نکاح است.
هر که او زین نکاح شدآگاه
دو جهان را به کل بداد طلاق
جنس زن و مرد به یکدیگر گرایش دارند و شدت و ضعف آن هم یکی بر اساس بینش و دیگری بر اساس جسم و مسائل دیگر است. در ظاهر و ساختار وجودی ، آنهایی که میخواهند زن و مرد باهم برابر باشند و به گفتهٔ خودشان فمینیسم هستند ، اینها هم جاهل اند و هم خائن. چون آنها که بشر را خلق نکرده اند که بخواهند فرمولی برای آن قرار دهند . آنکه آنها را آفریده میگوید این دو باید تفاوت داشته باشند ، چرا که در کنار هم به تکامل برسند. تلاش برای عدم تفاوت زن و مرد یک خیانت است. چرا باید زن مثل مرد شود؟ اصلا یکی از خیانت هایی که در حق زن شده این است که الگوی تجلیل از بانوان ، مرد شد . مثلاً میگویند یک زن در میدان کاری را مردانه انجام داد، یعنی چه؟ کاری که او میتواند انجام دهد را هیچ مردی در عالم نمیتواند. چرا هنگام تجلیل از زن او را با مرد همپایه و شبیه میکنیم در حالی که تفاوت در ساختار یعنی تفاوت در نتیجه و آثار و این درحالی است که هیچ یک بر دیگری برتری ندارند.
نگاه اول : در چشم مرد زن زیبا جلوه میکند. در کل زنان در چشم مردان زیباتر و لطیفتر و ظریف تر هستند. فاقد از فاکتورهای شهوانی در خلقت زن میتوان گفت که زن ظریف تر و مرد از هر لحاظی زمخت تر است . افلاطون می گوید: بالاترین لذت در عالم حیوانی لذت جنسی است. در اینجا منظور بین لذتهای حیوانی و لذتهای مادی است اما در نگاه عرفانی ، خدا چیست ؟ خدا زیباست . « إِنَّ اللَّهَ جَمیلُ » یعنی چه؟ یعنی خدا زیباست و از زیبا ، جز زیبایی صادر نمیشود؛ منتهی زیبایی مرد به گونهای است و زیبایی زن هم به گونهای است که بخشی از آن در ظاهرش جلوه پیدا کرده. مردی که عاشق زن میشود فاقد مسائل شهوانی ، عاشق زیبایی میشود نه عاشق زن .
منظور از شعر های حافظ جنس زن است که نمایندهٔ اسماء جمالی پروردگار می باشد و مرد نمایندهٔ اسماء جلالی پروردگار است. تقسیم وظایف بین زن و مرد ، احکام شرعی متفاوت بین زن و مرد و حقوق متقابل بین زن و شوهر، همه بر اساس تفاوت ساختاری است که در زن جلوهٔ جمالی در ظاهر بیشتر نمایان شده و در مرد جلوهٔ جلالی بیشتر خود را نشان می دهد. مردی که چشم او به دنبال زن است در واقع چشم او به دنبال زیبایی است و زیبا کیست؟ خداوند متعال.
آدم و حوا از بهشت رانده شدند «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً » آدم که هبوط کرد در کوه سراندیب هند پایین آمد، حوا که هبوط کرد در مروه پایین آمد ؛ بعضی گفتند آدم ابوالبشر در کوه صفا و حوا در مروه پایین آمده. اگر این کشش و گرایش نبود آنها چرا در این دو مکان با این فاصله ، باید یکدیگر را پیدا میکردند ؟ اینها با هم زن و شوهر نبودند ؛ آدم مرد و مذکر خلق شده بود و حوا هم زن و مونث و هیچ رابطهای هم این دو با هم نداشتند و فقط باهم زوج بودند. آنها به دنبال هم بودند تا یکدیگر را بیابند. امام صادق میفرماید : خداوند قوهٔ شهوت را در این دو فعال نکرده بود .
جایی که دو نفر همدیگر را پیدا میکنند و با هم آشنا میشوند ، به این جلسه و رویداد، معارفه میگویند ؛ آنجایی که این دو به هم رسیدند ، عرفات ، است.
اگر این گرایش در وجود آدم نبود ، قوهٔ شهوت و خلقت به این صورت که الان هست هم نبود؛ یعنی این گرایش مقدس است و اگر این گرایش نبود ، «وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالࣰا كَثِيرࣰا وَنِسَآءࣰۚ » رخ نمیداد. در اینجا جستوجو و حرکت به سمت آن جنس و زوج را خدا در دل آدم قرار داد.
حال این آدم ، در دو گروه آدم شخصیه و آدم نوعیه قرار دارد . آدم شخصیه یعنی همان شخص آدم ابوالبشر که صد و بیست یا صد و چهل سال عمر کرد و از دنیا رفت و قبر او نجف است. حوا هم حوای شخصیه است که صد و ده سال عمر کرد و قبر او در جده است. آدم نوعی هم یعنی ما و حوای نوعی هم یعنی خانمها ؛ اینها هم همواره به دنبال همدیگر هستند .
معیار در ازدواج
در روایات آمده است : اگر در کسی سه چیز وجود داشته باشد ، همه چیز دارد ؛ یکی از آنها زوجة الصالحة است . این موضوع بسیار مهم است لذا پیامبر اکرم معیار های متعددی برای ازدواج مشخص نموده اند . میفرماید : از گیاه زیبای در مزبله روییده ، حذر کن ؛ منظور ایشان دختر زیبایی است که در محیط بدی تربیت شده. ( تشبیه و اصطلاح در این جمله وجود دارد.)
پس آدم و حوا در مزدلفه به هم رسیدند و مکان معارفهٔ آنها عرفات شد. زراره با شبهاتی در این مسائل ، نزد امام صادق (علیه السلام) رفت. حضرت فرمود : پس از اینکه آدم به صورت نوظهور خلق شد و حوا هم از نفس او ، نه از جسم او به صورت مستقل ، خلق شد ؛ پس از آگاهی ، از پروردگار سوال کرد که این کیست که قرب و نگاه او مایهٔ انس و آرامش من است؟ خدا فرمود: این حوا است. آیا دوست داری که با تو و مایهٔ انس تو باشد و با تو هم کلام شود؟ گفت : آری یعنی درون من میگوید آری. آفریدگارا تا زندهام سپاس بر تو. آنگاه فرمود : از من ازدواج با او را بخواه. آدم گفت: من ازدواج ایشان را از شما میخواهم. بلافاصله امام صادق فرمود: قوای جنسی در او فعال شد. قوای شهوانی در اینجا آمده است و ربطی به کشش زن و مرد ندارد ؛ بعد حیوانی فعال شد . امام صادق میفرماید: بعد خداوند فرمود که آدم به سمت حوا برو؛ که این شد فلسفهٔ خواستگاری مردان از زنان که همواره مرد به خواستگاری زن می رود.
حدود الهی در مسألهٔ زوجیت
«فَهنَّ الیها حَنیا الشَی الی نَفسَه »
مرد در اشتیاق زن است و مایل به او است. در اول آیه داشتیم که اگر «اتَّقُوا» داشته باشیم ، در قالب یک سری حدود میشود الهی و اگر در قالب حدود الهی نیامد، میشود حیوانی و دیگر اسم آن عشق نیست و هوس است. پس فلسفهٔ گرایش مرد به زن مقدس است در صورتی که حدود الهی در مواجهه با آن رعایت شود.
حکیم نظامی میگوید: اگر عشق همراه با بینش الهی نباشد ، شهوت است و شهوت هم ماندگار نیست.
زیباترین زنان که ماهرو بودند یک روز زیبایی خود را از دست دادند. امروزه زن تلاش می کند همواره با روش های مختلف زیباییهای خود را در نزد مردان حفظ کند ؛ چون آن زیبایی را آنجایی که باید کسب کند کسب نکرده است و برای جبران نیاز فطری و پر کردن این کششی که تاابد وجود دارد ، به سوی روش های متفاوت روی می آورد ؛ زن پیکرتراشی میکند که در چشم مرد زیبا جلوه کند چون مرد زیبایی را دوست دارد. اگر معیار های زیبایی ، الهی باشد ماندگار است و زیباییهای شهوانی و حیوانی ماندگار نیست و از بین خواهد رفت .
عشقهایی که از پی رنگی بود
عشق نبود ، عاقبت ننگی بود
در جریان طب میگویند: دو مکان از بقیهٔ مکان ها شلوغتر هستند ؛ یکی محلی است که در آن زیبایی پوست و مو انجام می شود و دیگری جایی است که دارو برای تقویت قوای جنسی توزیع می شود.
طبق سخن حکیم نظامی ، اگر عشقی درکار نباشد و شهوت بر مسأله غالب شود ، خیانت خود را آشکار خواهد کرد . حکیم سنایی میگوید:
عشقی که نه عشق جاودانیست بازیچهٔ شهوت جوانیست
توجه به جنس زن
زن باید نسبت به مقام خودش آشنا باشد و باید ابزار قدرت خود را بشناسد. عرض شد که جنس زن و جنس مرد به یکدیگر گرایش دارد و سخنی از زن و شوهر در جریان نبود. چرا بر اثر تجربه این مسأله رایج شده است که دخترا پدری و پسرا مادری هستند؟ ما نگفتیم شهوت و با شهوت کاری نداریم ، گفتیم گرایش الهی که جنس مرد به جنس زن دارد. جنس زن از مرد قبل از محبت ، توجه می خواهد. این توجه را زن از مرد و اگر دختر باشد این توجه را از پدر میخواهد . یک مقاله ای که در بهترین دانشگاههای اروپا چاپ شده توسط یک دانشمند روسی است که چهار سال وقت گذاشته و زندگی نامهٔ چهارده هزار زن موفق را کاویده ، به این نتیجه رسیده که وجه اشتراک این زنان با وقار ، با شخصیت ، مقاوم ،مقتدر و موفق ، پدرشان بوده که به این افراد بسیار توجه کرده است. خلأ شخصیتی فرزند با نماز حل نمی شود ؛ نماز شب آقا محمد خان قاجار ترک نمیشد ولی چشم مردم را درمیاورد. شخصیت با تدین پر نمی شود. شخصیت سختافزار ، دین و آموزههای دین نرمافزار است که بر شخصیت سوار است. اینکه پیامبر فرمودند: «فَخِيارُكُمْ في الجاهليةِ خِيارُكُمْ في الإسلامِ » یعنی خوبان جاهلیت خوبان اسلام شدند.
عشق آینهی بلند نور است ، شهوت ز حساب عشق دور است
عشق و شهوت باهم متفاوت هستند و شهوت در حیوانات هم وجود دارد . اگر بینش ما در راستای فلسفهٔ الهی بود ، متوجه می شویم که ما به دنبال زیبایی و به دنبال خدا هستیم ؛ در این صورت گرایش ما هم در قالب حدود خود را نشان خواهد داد . پس با خواستگاری از یک نفر ، گرایش و خود را معطوف به او خواهیم کرد و چشم از دیگران خواهیم بست که چشم ما فقط به روی او باز شود . منظور از اینکه ازدواج نصف دین را کامل میکند ، ازدواج الهی است نه ازدواج هایی که در مدتی کوتاه به طلاق ختم می شود.
حافظ می گوید : عشق با هوس فرق دارد
عشق بازی ، کار بازی نیست
ای دل سر باز زان که گوی عشق ، نتوان زد به چوگان هوس
یک مسألهای وجود دارد (که جلسهٔ پیش هم گفته شد ) به نام برهان فطرت . در کتابی به نام اهلیجیا ، امام صادق با یک زندیقی جدال احسن کرد . کافر میگوید خدا را قبول ندارم. امام میگوید : تو در دریای طوفانی و سوار بر کشتی ، زمان ناامیدی چه کردی؟ گفت : به نظرم آمد یک مبدأ وجود دارد که من میتوانم از او مدد بخواهم . امام صادق فرمودند : همان خداست که فطرتت به تو میگوید.
به طور مثال هنگام تشنگی فطرتت به تو میگوید که یک چیزی در این نظام هستی وجود دارد که تشنگی تو را برطرف میکند ؛ این همان برهان فطرت است. مرحوم شاه آبادی در این موضوع سخنان زیادی مطرح کرده است . زن و مرد جفت هستند و هردو به یکدیگر نیاز دارند ؛ مانند تشنه ای که آب میخواهد و آب هم نیاز دارد آن شخص را سیراب کند زیرا آب به همین دلیل خلق شده است. مولوی در این مورد می گوید:
تشنه مینالد که ای آب گوار!
آب هم نالد ، که کو آن آبخوار؟
جمله اجزای جهان زان حکم پیش
جفت جفت و عاشقان جفت خویش
حکمت حق در قضا و درقدر
کرد ما را عاشقان یکدگر
از نگاه عرفانی مردی که به دنبال زن است ، به دنبال گم شدهٔ خود می باشد . «وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا » . ازدواج تکامل است و مسألهٔ بسیار مهمی است ، چرا که به خلق بچه می انجامد.
« و هَنَّ عَلیهِ حَنین شَی الی وَطَنهُ » و اگر زن به دنبال مرد هست به خاطر این است که به دنبال وطن خودش می باشد. اگر رفاقتی بین زن و مردی وجود داشته باشد ، این کشش الهی را گرفته اما در آخر مانند کشی رها خواهد شد. زنی که فکر کرده به وطنش آمده ، چون دل داده و در انتها رها شده ، آواره خواهد شد. این منشأ الهی بوده ولی انگیزهٔ طرف مقابل حیوانی و آن دختر تا آخر عمر او را فراموش نمیکند. پس دین میخواهد از این موضوع جلوگیری کند و موحد بودن در زندگی و ازدواج را ترویج دهد.
هدف از گرایش
در مرحلهٔ تکوین ، یک تسلیمی مرد نسبت به زن دارد و در روابط نامشروع زن از این موضوع سوء استفاده میکند. منظور از ضعیف آفریده شدن انسان در روایات، ضعف مرد در قبال زن است. حال که در اینجا زن به دلیل زیباتر بودن قدرتش از مرد بیشتر است ، خدا برای تعدیل این موضوع میفرماید :« الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ».
چون مرد در تسخیر زن است و برای ایجاد تعادل و عدم برتری یک جنس بر جنس دیگر ، این سخن به میان آمده است. «رَبَهُ جَعَلَهُ مُحِب لنِساء لِظُهورِ هویتی فیهَنّ» مرد اگر در بینش بداند برای چه به دنبال زن است ، میفهمد که به دنبال هویت خود است. چرا در روایات نماز مرد مجرد متدین با نماز مرد متاهل متدین یک به هفتاد است؟ فلسفهٔ این گرایش تأسیس خانواده است ؛ آنی که این موضوع را در وجود ما قرار داد خودش به ما می گوید که چکاری انجام دهیم . میگوید : « النِّکَاحُ سُنَّتِی » به آن مسیر بده که اگر مسیر ندهی به سمت باتلاق خواهی رفت . فلسفهٔ این گرایش و کشش تشکیل خانواده است.
همان که در تو تشنگی به وجود آورد آب هم داد ، آنی که به تو گفت به کربلا برو مسیر هم داد و آنی که به تو گفت این کار را انجام بده عقل هم داد؛ مگر میشود خدا شیطان را قرار بدهد و عقل را قرار ندهد که انسان گمراه شود! پس راز گرایش و انعطاف بین زن و مرد،ازدواج است و هدف از ازدواج تشکیل حوزهٔ رحامت ، تربیت خلیفة الله ، تداوم حیات و تکامل است .
امروزه سخن از مرگ هم برای عده ای ناخوشایند است و لحظه ای به خود اجازه فکر کردن به آن را نمی دهند زیرا میخواهند از آن فرار کنند. این افراد هدفی که برای آن درنظر گرفته شده اند را به فراموشی سپرده و مسیر خود را گم کرده اند. لذا باید هدف را بشناسد و از افرادی که دربارهٔ آن می دانند بپرسد :« فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» و در نهایت به سمتی برود که خداوند متعال او را برای آن خلق کرده است یعنی همان بهشت « وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ» .و اگر به این تمایل مسیر داده نشود از باتلاق سردر خواهد آورد. آیت الله جوادی می فرمایند : منشأ این گرایش و انس ، سوق به سمت مودت و رحمت است که وجه تمیز غریزه و شهوت با آرامش و سعادت است.
یک پدر در گناه شکستها و طلاقهای چهل سال بعد دختر شریک است و این موضوع در دادگاه عدل الهی مشخص میشود. جنس زن از جنس مرد توجه در حدود میخواهد؛ زیرا در بیرون همه این توجه را می خواهند پس این توجه باید در حدود باشد . اگر این نیاز دختر نسبت به پدر که قبل از ازدواج وجود دارد ، از جانب پدر کمرنگ شود ، این موضوع نشان دهندهٔ کنار کشیدن از حدود الهی و سلوک است و این پدر مرد نیست و فقط نر است.
چرا رسول خدا هر وقت فاطمه (س) را میدید «فَقامَ إلَيها» یعنی از جایشان بلند میشدند و دست و پیشانی او را می بوسیدند؟ اگر پدری با دختر خود اینکار ها را انجام دهد آن دختر نسبت به اندکی توجه ، تعادل خود را از دست نخواهد داد. مسألهٔ روان کودک را باید مثل رسول خدا پر کنیم؛ پیامبر دنبال حسنین می دوید و آنها را می بوسید و به ایشان بسیار توجه داشت. تکریم دختر در شخصیت او تأثیر بسزایی دارد ؛ نه تنها در دختر بلکه حتی در زن هم این موضوع صدق می کند. دوست حضرت خدیجه که خانهٔ پیامبر می آمد ، پیامبر بلند میشد عبایش را درمیآورد چهارتا میکرد وزیر او می انداخت و میگفت بفرمایید اینجا بنشینید . تکریم ، محبت و گفتگو مطالب مهمی در این باب شمرده می شوند. پیامبر میفرمایند: به مسافرت رفتید ( مثلا مکه) و برگشتید ، اگر دختر و پسر داشتید هدیهای که برای دختران میخرید باید با پسرها فرق کند. اگر فرق هم نمیکند باید نحوهٔ دادن به این دو ، فرق کند ؛ چون شخصیت دختر پر شود به او باید توجه بیشتری شود و این موضوع تبعیض نیست .
بیحجابی های امروزه به این دلیل است که این نسل در وجودشان یک سری از مسائل وجود دارد که در مواجه با یک مسئلهٔ کوچک ، خودش را نشان می دهد و این موضوع ریشه در شخصیت افراد و والدین آنها دارد . در مواجهه با یک مسئله همه چیز مشخص می شود .« فی تَقَلُّبِ الاَحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجال »
به طور مثال شناخت یک فرد را می توان از یک معامله یا شراکت داشتن با او شروع کرد .
نتیجه
برطرف کردن نیاز دختر تا زمان ازدواج وظیفهٔ پدر و بعد از ازدواج به عهدهٔ شوهر او است. نیاز فطری با ازدواج کم نمی شود ولی اگر توسط همسر نادیده گرفته شود ، سه حالت پیدا میکند: یک منجر به طلاق و جدایی میشود و نسبت به طرف مقابل نفرت پیدا میکند ؛ دو منتج به خیانت و فساد میشود و سه به دلیل عقاید مذهبی ملاحظهٔ پدر مادر را میکنند و از داخل میشکنند و پیر میشوند و گناه آن بر گردن مرد است .
امام صادق (ع) می فرمایند:« إنّ المَرءَ يَحتاجُ في مَنزلِهِ و عِيالِهِ إلى ثلاثِ خِلالٍ يَتَكَلَّفُها و إن لَم يَكُن في طَبعِهِ ذلكَ» مرد اگر مرد باشد باید در مواجه با خانواده ، همسر و فرزندانش سه خصلت عمده را در خود داشته باشد حتی اگر در وجودش نباشد. ( اینکه می فرماید حتی اگر طبع او نباشد و نتواند چون زن توجه میخواهد باید انجامش دهد و همین مورد نشان دهندهٔ این است که ازدواج نصف دین و سلوک است.)
توجه در زندگی مشترک سه حوزه پیدا میکند : جنسی ، جسمی و کلامی . اگر آن گرایش مدنظر باشد مسایل زناشویی ، مقاربت و نزدیکی می شود عبادت. ابوذر به پیغمبر گفت من هنگام مباشرت با همسرم کمی عذاب وجدان دارم و بیشتر دوست دارم زمخت باشم و کار کنم. حضرت فرمود : «مَه» یعنی ساکت باش. به والله که تو با زنت آمیزش نمیکنی مگر اینکه وقتی غسل میکنی همه گناهان تو میریزد. اما نه هر آمیزشی ؛ منظور آمیزشی است که نگاه عرفانی را دارد یعنی میخواهد آمیزش کند که توجه کند و این توجه ، پایهٔ این رابطه را مستحکم سازد و این استحکام برای عبور از فراز و فرودها لازم است ، که سرانجام به سر منزل مقصود برسد و انسان کامل شود . لذا در این مسیر مقاربت هم عبادت میشود ؛ برای همین در روایت داریم که شما برای بچهدار شدن قبل از چنین نیتی ، وضو بگیر و بعد به آن بپرداز .
عثمان بن مظعون عثمان بن مظعون کسی است که امیرالمومنین اسم فرزند خود را بخاطر او عثمان گذاشت و دختر خود را بخاطر او در بقیع دفن کرد و به او توجه زیادی داشت ؛ روزی به حضرت گفتند که او در خانه عبادت میکند و نماز میخواند ولی به همسرش توجه نمی کند. حضرت نیز او رفت و غضبناک از او دلیل کارش را سوال کرد و او گفت : یا امیرالمومنین ببخشید شما خودتان لباس خشن میپوشید فرمود :من حاکم جامعهٔ اسلامی و الگوی مردم هستم. چه کسی به تو گفته این کار را انجام دهی و حق این زن را ضایع کنی ؟ تو یک فرعون کوچک و یزید در خانهٔ خودت هستی. من بعضی شب ها میخوابم و بعضی شب ها عبادت میکنم ، بعضی روزها غذا میخورم و بعضی روزها روزه میگیرم ، تو هم این کار را انجام بده . در یک مقاله ای که با چهل هزار زن مصاحبه شده بود ، از آنها سوال شد که شما در تجربهٔ زندگی مشترک با آقایان در کجا بیشترین حس آرامش و امنیت را داشتید؟ گفته شد زمانی که همسرم من را در آغوش میگیرد و میفشارد.
این مسئله به این موضوع اشاره دارد که در واقع جزء جدا شده ، پیوسته و او به وطن خودش بازگشته است و مردی که دوست دارد او را در آغوش گرفته و او احساس بهتری دارد. حوزهٔ جسمی و تعاونی در خانه و همکاری مرد در فقه اسلامی و فقه تشیع آمده است. در احکام شرعی زن برای شیر دادن به بچه اگر بخواهد میتواند از مرد ، مزد بگیرد ولی گرایش باعث شده که او اینکار را انجام نمی دهد.
سلام و عرض ادب
چقدر سخنرانی عالی و پر از کدهای معنوی و الهی بود لذت بردم
ممنون از استاد
با تشکر از شما که نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذاشتید. امیدواریم همیشه در کنار شما باشیم!