1 سخنرانی دوران طلایی بانوان
استاد سعید نجفی
مقدمه
در قرآن کریم سورهای وجود دارد به نام سورهٔ نساء یعنی بانوان. ما در قرآن سورهای به نام رجال یا مردان نداریم. این از صور مدنی است و در ترتیب قرآن سورهٔ چهارم می شود. نساء الکبری هم به آن می گویند، در قبال سورهی طلاق که نساء الصغری به آن می گویند. خب در این سوره نکات عرفانی تربیتی فراوانی وجود دارد؛ نکات اخلاقی فراوانی وجود دارد نکات فقهی راجع به سهمالارث ، تعدد زوجات ، حدود الهی ، تقوا و مسائل دیگر. منتها در طلیعهٔ این سوره آیهی اول این سوره نکات عرفانی فلسفی بسیار بسیار عمیقی وجود دارد که مربوط به بحث ماست. اگر خداوند سبحان انشالله به ما کمک کند در این جلسهی امشب آیهی اول را قدری پیرامونش با همدیگر مانوس میشویم و صحبت می کنیم. منتها باید یادتان باشد در ایام محرم هشت شب اول دهه ما پیرامون اینکه کلام هر کسی به اندازهی علمش و حکمتش از عمق ،ژرفا، بعد و وجوه برخوردار است که این کلام ، کلام خدای سبحان است که نمونههای فراوانی از آن گفتیم.
حالا چرا در ایام فاطمیه از اینجا شروع کردیم؟ ما در ایام فاطمیه مباحث خانواده را مطرح میکنیم سال گذشته هم همینطور بود؛ مسائل راجع به ازدواج، تربیت فرزند، فلسفهٔ ازدواج ،فلسفهٔ فرزندآوری، وظایف پدر مادر، رسالت فرزندان و اینگونه مسائل .بار این را در فاطمیه بیشتر میندازیم روی بانوان
یک : به خاطر حضرت زهرا علیهاسلام
دو : به خاطر حضور گسترده و پر رنگ بانوان در جلسه که قابل احترام است.
در ماه رمضان اگر زنده باشیم همین بار را می اندازیم روی دوش پدر به خاطر وجود امیرالمومنین و آقایون.
خلقت
بسم الله الرحمن الرحیم
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا»
این آیهٔ اول سورهٔ نساء است.
ای مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید همان کسی که همهی شما را از یک انسان آفرید و زوج او را نیز از او، آفرید و از آن دو ، مردان و زنان فراوانی در روی زمین منتشر ساخت و از خدایی پروا کنید که با نام او با همدیگر کار میکنید جنس میخرید ، اسم خدا را میبرید ، قسم میخورید و از قطع ارتباط با خویشاوندان و ارحام بپرهیزید زیرا خداوند مراقب شماست.
طلیعهی آیه یک خطابهی عمومیست؛
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ » چون قرار است موضوعی را خداوند سبحان در این آیه مطرح کند که عمومیت دارد، صحبت از مومن ، شیعه ، مسلمان و مسیحی نیست ؛ صحبت از چیست؟ صحبت از زن ، مرد ، بچه و پیر هم نیست. چرا؟
به خاطر مسئلهای که میخواهد مطرح کند مسأله اش چیست؟ خلقت .
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ »
خب کیست که الان تو این جمع باشد و یا صدای ما را بشنود هزار سال بعد حتی ، خلق نشده باشد ؟
چون مسأله عمومیت دارد ، شمولیت دارد پس خطابه هم باید بخواند. پس اینجا خطاب هست که یا «يَا أَيُّهَا النَّاسُ» . به چه دلیل؟ به دلیل مسألهٔ خلقت.« النَّاسُ» همهی مردم را شامل میشود و هیچکس از دایرهی خلقت بیرون نیست.
خداوند سبحان به همه از ابتدا یک هشدار می دهد : «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي»
ای مردم ! ای خلایق ! ابنا بشر ! پروا کنید از خدا و تقوا پیشه کنید. تقوا یعنی چه؟ «اتَّقُوا» یک امر عمومی به همهٔ مردم است. تقوا در فارسی ترجمه میشه به خویشتنداری ؛ خب ترجمههای متعددی شده است منتها اگر کمی این ترجمه را گسترده تر کنیم ، می گوید که این مردم حدود الهی را مراقب باشید پاس بدارید
حدود الهی
حدود الهی چیست؟ یک مسأله ای قبل از حدود الهی وجود دارد که مسأله بعدی آنرا نیز بیان می کند.
ما روزانه کار میکنیم ، زندگی میکنیم ، ازدواج میکنیم ، کسب و کار میکنیم و مسافرت میریم. آن کسی که من را خلق کرده است آیا دفترچه راهنمایی هم به من می دهد که یه سری کارها را انجام بدهم یا نه ، من را رهاکرده است ؟ قطعا آن کسی که خالق است میتواند از عدم ، انسان بیافریند ، خالق است و میتواند بیافریند ، قادر است ، پس حکیم هم هست. حکیم کیست ؟حکیم کسی است که فعل بیهوده از اوسر نمیزند.
حالا که خداوند من را آفریده است اگر بیهوده نیافریده است ، باید بگوید که چکاری را انجام دهم چه کاری را انجام ندهم ؛ اگر این کار را انجام بدهم و تابع باشم پس تقوا مدار هستم. معنای تقوا یعنی حدود الهی. حدود را برای بشر چه کسی باید تعیین کند ؟ حقوق از قِبَل حدود می آید؛ اول باید حدود مشخص شود و بعد از آن حقوقی وضع شود.
چه کسی حد و مرز این بشر را می شناسد؟ امروز در غرب می گویند :منشور حقوق بشر. شما این مبانی که برای نوشتن و نگاشتن این موارد حقوق بشر آوردید را چه کسی تعیین کرده است؟ چه کسی گفته است من شب چه کنم، روز چه کنم ،موقع ازدواج چه کنم، موقع فرزندآوری چه کنم، چرا ازدواج بکنم، چگونه غذا بخورم، نماز بخوانم یا نخوانم، زکات بدهم یا ندهم جلسهٔ امام حسین بروم یا نروم، با پدرم در چه حد من باید تعامل کنم احترام مادرم را چقدر باید نگهدارم؟ اینها حدود الهی است.
حقوق در راستای حدود الهی
حدود الهی را چه کسی باید تعیین کند؟ الان مثلا طرف یه جوانی کتاب یا صفحهی مجازی را باز میکند ، به طور مثال : از قول یونگ ، نیچه و افلاطون ؛ آیا اینها به همهی زوایا و ابعاد بشر مشرف هستند؟ اینها خودشان یک بشر هستند ؛ این افراد یک زمانی نبودند و یک زمانی آمدند. عمری به درازا و بلندای تاریخ ندارند و از اعماق وجود انسان و قابلیتها و ظرفیتهای او آگاه نیستند . قوانینی که وضع میکنند ممکن است ما را مجذوب و شیفته خود گرداند اما مسلما با تمام اینها هم به پیشینهٔ ما اشراف ندارد هم به پسینهٔ ما مسلط نیست .
همین می شود که میگوید :
اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است.
خب چه کسی شایسته است برای ما، که حدود ما را می شناسد و طبق آن حقوق وضع کند ؟ خالق مااست وسلام.
لذا در همین سوره ٔ نساء کمی که جلوتر میرویم خداوند میفرماید :« تِلکَ حُدودُ اللَّهَ» حدود یعنی مرز ؛ امیرالمومنین میفرماید: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ حَّدَهُ»
خدا رحمت کند کسی را که قدر خودش و اندازهی خودش را بشناسد و از حق خودش تجاوز نکند. حد من چقدر است؟ در جواب کارهایی که که پدرو مادرم از من میخواهند چه پاسخی بدهم؟ اگر بخواهم یک انسان الهی باشم ، درقبال رشوه چگونه برخورد کنم؟
خدا رحمت کند یعنی خدا رحمت میکند کسی را که اندازهٔ خودش را بشناسد و حد خود را نگه دارد. چرا؟
« إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ » خدا دوست ندارد کسی را که حد و مرزش را رد میکند. شما در ارتباط با دوستان خود چه حدی را رعایت میکنید؟ چگونه عمل میکنید؟ در اینجا نیازمند به روش هستیم. صائب تبریزی دربارهٔ فهم سخن امیر المومنین میگوید:
درون خانهی خود هر گدا شهنشاه است
قدم بُرون، مَنِه از حد خویش و سلطان باش
درون خانه ی خود یعنی ( اندازهی خود )
هر کدام از شما اگر قدر و اندازه ی خود را بشناسید و حد خود را بدانید و رعایت کنید ، شما پادشاهید . صائب تبریزی می گوید هم گدا و هم پادشاه هستیم ؛ چگونه این اتفاق رخ می دهد؟ بله ما همه گدا در قبال خدا گدا هستیم .
جنبهٔ عمومیٔ خلقت
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ» این خطابه هم عمومیت دارد. « أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ » شما همه فقیر هستید.
چو سلطان عزت علم برکشد
جهان سر به جیب عدم در کشد
اگر لحظهای از فیض کسی که اختیار عالم در دست اوست قطع شود ، چیزی از جهان باقی نمیماند.« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ » چون خطاب عمومی و خطاب به همهٔ مردم است ، اینجا از «اللَّهَ» چیزی نمی گوید. به چه دلیل؟ چون الله الههٔ اعراب بود .اما «رَبِّ» عمومیت دارد و تمام خلقت با اسم رب شکل گرفته است. اذن هرکاری که برای انجام صادر میشود، با اسم «رَبِّ»است.
هنگامی که قرآن نازل میشود اولین آیه به رسول اعظم این است : «ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ» نه «ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ ٱللَّهَ».
«رَبِّ» خطابهی عمومی دارد. چرا؟ چون راجع به خلقت است و خلقت همه را شامل میشود. پس باید الفاظ هم مثل «يَا أَيُّهَا النَّاسُ» که عمومی است ، اسم خدا هم «ٱللَّهَ» نباشد که جزیرة العرب بشناسد. این آیه در مرحله ی اول اصالتا به پیغمبر نازل شده است اما در مرحلهی دوم دربارهٔ همهٔ پیروان صدق میکند.
یعنی چه ؟ یعنی برای انجام هرکار بگو « بِٱسۡمِ رَبِّ» یا « بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ » یعنی آغاز هر کار ما مانند نبی اعظم با اسم (رَبِّ ) باشد. جریان بعدی خلقت است .
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ »
دربارهٔ موضوع خلقت به طور گسترده در جلسات تاریخ تبار ، سلسله جلسات معرفتی حلقهی مودت و کارگاه بینش و روش صحبت کردیم. لذا این مسئله بسیار مهم است و دربارهٔ آن سخنان زیادی وجود دارد و با دانستن فرآیند آن ، نگاهتان به هستی تغییر خواهد کرد.
در ابتدا هر انسان مسلمان باید بداند که چرا خدا خلق کرد ؟ با وجود مشکلات بسیار ، کشتار مظلومان ، ناعدالتی و نارضایتی چرا خداوند خلق کرد؟
و سوال دوم این است که چه زمانی خلقکرد ؟
ابن سینا می گوید : اگر خدا هفت هزار سال قبل آدم و حوا را آفرید ، قبل از آن چه میکرد! و در ادامه گفته است : حتما خدا کار مهمتری داشت که خلق نکرده است .
سوال سوم این است که چگونه خلقکرد؟ قرآن آیات متعددی دارد و به غیر از قرآن هم کتابی وجود ندارد که به این زیبایی درمورد این موضوع بحث کند. شاهنامه هم دربارهٔ خلقت به زیبایی سخن گفته است اما یا نوعا از کتب آسمانی برداشته است و یا ناظر نگاهش به حکمت پهلوی ، خسروانی و یا موارد دیگر است.
خلقت انسان
اینکه خداوند از خاک آفرید ، در بعضی از روایات داریم چهل سال خاک آدم یک جایی افتاده ای بود. چرا؟ فلاسفه و کلامیون سخنانی راجع به این موضوع بیان کرده اند. فلاسفه گفته آمد : امساک فیض وجهی ندارد . کلامیون گفته اند : از عدم خدا خلق کرده است. عرفا گفته اند : تجلی است و خلقی صورت نگرفته است و خدا روبه روی خودش آینه ای قرار داده است و خودش را در آن می بیند . « خَلَقَ اَللَّهَ آدَمَ عَلَی صُورَتِهِ » خدای صورتی مثل خودش خلق کرد.
جهان را خالقی باشد خدا نام
این خدا قادر است بیافریند ، چنان که آفریده است ؛ خالق است ، چنان که آفریده ؛ حکیم است ، بیهدف نیافریده. فاطر است ، فاطر یعنی نمونهی قبلی نداشته که از روی آن نگاه کند و بیافریند.
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ »
همان خدایی که همه شما را از یک انسان آفرید. تنها انسانهایی که پدر و مادر ندارند ، حضرت آدم و حوا هستند ؛ حتی عیسی ( علی نبینا وآله وعلیهالسلام ) مادر دارد .
موضوعی عجیب وجود دارد و آن هم این است که بعضی از افراد میگویند : این آدم ابوالبشر که قرآن در مورد او صحبت میکند ، تاریخش چندسال است؟ خب تاریخ تقریبا هفت هزار است، جمجمه پیدا میشود صد هزار سال ، فسیل پیدا میشود مربوط به چیزی شبیه آدم ، یک میلیون سال . یک عده که با این مسائل آشنا نیستند از پایه ویران میکنند و این موضوع را پوچ میپندارند. وقتی سخن ، فلسفی و عرفانی دقیق نباشد شکاف برای ورود هرکسی ایجاد میشود . آدم ابوالبشر چند سال هفت هزار سال فسیل برای چند سال برای یک میلیون سال. یک عده اینجا می گویند قبل از آدم ابوالبشر ، بشر بوده است ؛ منتها چون عقلی مانند عقل بشر کنونی نداشته است ، مکلف نبوده . این حرف یک گمان است و بد هم نیست اما با روایات تطابق ندارد. اینها به دو مطلب استناد میکنند : می گویند قبل از آدم ابوالبشر ، بشر بوده است . یک : میگویند در سورهٔ بقره وقتی که خدا آدم ابوالبشر را میخواست بیافریند ، فرشتهها گفتند : «قالُو» یعنی «گفتند»
« قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ »
آیا میخواهی عده ای را بیافرینی که فساد و خونریزی کنند ؟ که اینها ناظر به سابقهٔ افرادی ، از خدا سوال یا نسبت به آن اعتراض کردند ، در حالی که از آیندهٔ این بشر نیز خبر نداشتند . چنانچه خداوند در ادامهی آیه میفرماید : من چیزی می دانم که شما نمیدانید ، یعنی شما دربارهٔ گذشته می دانید اما راجع به آینده ، چیزی نمیدانید .
دو : بخشی از حدیث امام باقر ( علیه السلام ) این است که : « إنَّ ٱللَّهَ عَزوَجَّل لَمْ یَخلُق بَشَراً غَیرَکُم » . حضرت به جابر بن یزید جُعفی ( که انسان بزرگی بوده است ) فرمودند : شما فکر کردید که خدا فقط شما را آفریده است و آدمهای دیگری نیافریده ؟
«بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِیِّينَ »
به خدا قسم که خدا آفریده؛ به خدا قسم که خدا هزار هزار عالم آفریده ، هزار هزار آدم آفریده و تو جز دورهٔ آخر هستی و شاید آخرین دوره باشی . « الف الف » در زبان عرب یعنی یک میلیون . حالا این یا عدد یک میلیون مطرح است یا عدد کثرت خواهد بود.
در خصال مرحوم صدوق آمده است که امام باقر (ع) می فرمایند : « قَد اِنقَضيٰ قَبلَ آدم الَّذي هُو اَبونا أَلف أَلف آدَم اَوْ اَکثَر »
قبل از حضرت آدم که پدر ماست ، (هُوَ أَبونا) هزاران بلکه بیشتر از آن، آدم ابوالبشر خلق شده است. این هایی که میگویند فسیلها پیدا می شود ، به اینها استناد میکنند ؛ طرفداران نظریهٔ فرگشت (نظریهٔ تکامل داروین) آنها را هم به این مسأله تطبیق می دهیم و پذیرش این مسأله ، ازدواج فرزندان آدم را نیز توجیه خواهد کرد . ادامهی آیه :« وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ »
جناب فخر رازی یک احتمال را مطرح کرده است : آدم صفی یعنی چه؟ صفی ، اصطفی ، مصطفی ، اجتبی و مجتبی یعنی« برگزیده ». یک امتی باید باشد که یک نفر از آنها برگزیده شود . اگر دو نفر آفریده شوند و قرار است پیغمبر مرد باشد ، پس برگزیدگی وجود ندارد و شاید آدمهایی بودند که برگزیدهٔ آنها آدم صفی الله بوده است . انسان هایی باید وجود داشته باشند که پیغمبر برایشان خلق شود. پیامبران چهل سالگی یا قبل و بعد از آن به پیامبری رسیدند و در همان بدو تولد پیغمبر خلق نشده بودند ؛ درست است که پیش زمینه ای در آنها وجود داشت ولی پیغمبری آنها مبعوث به رسالت نشده بود . این موضوع در مورد الف الف آدم بود اما اگر بخواهیم در مورد الف الف عالم صحبت کنیم ، زمان زیادی احتیاج داریم.
صحبت از جهانهای موازی است ، اینکه در حال حاضر جوانی درباره سخنان پروفسور هاوکینگ در مورد جهانهای موازی صحبت می کند عجیب است ، در سال ششصد و پنجاه و یک ، مرحوم امیر خسرو دهلوی در هند دهلی نو دهلی قدیم بدنیا آمده و یه شاعر فارسی سرا است و می گوید:
تو پنداری جهانی غیر از این نیست ؟
زمین و آسمانی غیر از این نیست؟
چو آن کرمی که در گندم نهان است
زمین و آسمان وی همان است
شنیدستم که هر کوکب جهانیست
جداگانه زمینو آسمانیست
(منظور او جهان های موازی است )
زوجیت خلقت
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا » انسان را آفرید و زوجش را از او آفرید. اساس خلقت بر زوجیت است و هرچه شما در جهان آفرینش میبینی ریشه آن در زوجیت است . چند نکته عجیب و تأمل برانگیز وجود دارد ؛ در کتاب قرآن یه سورهای به نام یاسین وجود دارد که از گیاهان شروع میکنیم . این سخنان فکت هایی نیست که در سورسهای غرب پیدا کنیم و در قرآن آمده است : «سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» هر چیزی که از زمین میروید یعنی نباتات، بر اساس زوجیت هستند . گیاهان در دو نوع نر و ماده وجود دارند؛ « وَأَرۡسَلَ ٱلرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ » بادها را خدا آبستن کننده میفرستد ، گرده را از روی نر برمیدارد و به رحم ماده میرساند .به این صورت است که در فصل بهار زایش و رویش و جنبش سراسر عالم را فرا میگیرد. «سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» اول نباتات ( گیاهان) دوم همهٔ حیوانات بر اساس زوجیت خلق شدند . « وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۚ » یعنی جناب نوح که میخواست همهی موجودات را که زنده بودند و با او همراه بودند ، سوار بر کشتی کند ، هشت جفت زوج از حیوانات را با خود همراه کرد. بعد از موارد اول و دوم ، مورد سوم هر چیزی است که در عالم وجود دارد .« وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ » : ما در عربی هر چیزی را غیر از خدا میگوییم «شَيۡءٍ» ؛ فقط خداست که « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ».
«وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»
یک : عقل کل و نفس کل با هم زوج هستند و علم هم با عمل.
علم نر آمد عمل ماده
دین و دنیا ، بدین دو آماده
( این شعر برای مولوی است.)
سماء و عرض با هم زوج هستند.
آسمان مرد و زمین زن ، در خرد
آنچه آن انداخت ، این میپرورد
وجود با ماهیت و روح با جسم زوج است و از تناکح آباء سبعة و امهات اربعه ، موالید ثلاثه حاصل می شود. مرخ و عفار که نوعی چوب سبز هستند نیز با یکدیگر جفت می باشند و با تماس آنها به یکدیگر، آتش حاصل می گردد. «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا »
« الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ» به معنی درخت سبز است که در روایات به آن مرخ و عفار می گویند ؛ مرخ نر و عفار ماده است .
عدم برتری مرد بر زن
انسان هم بر اساس زوجیت آفریده شده است.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا »
یک عده این آیه را بسیار بد ، در جبهه فمنیست معنا کردند و اینطور بیان کردند که : ما آدم را آفریدیم و حوا را که زن باشد ، از او آفریدیم ؛ لذا مرد بر زن برتری دارد . این تفسیر و تعبیر نادرست است. در آیهٔ « الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا » نفس یعنی چه؟ نفس یعنی حقیقت یک چیز. پس ما از یه نفس ، یک حقیقتی و یک گوهر وجودی آدم را آفریدیم و از همان گوهر وجودی و از همان نفس ، زوجش را آفریدیم ؛ نه اینکه از او آفریدیم . یعنی ضمیر به نفس برمیگردد نه اینکه به آدم برمیگردد. پس در خلقت، حقیقت مرد و زن یکی است ؛ یعنی در وجود، مرد بر زن برتری ندارد .
آیات دیگری هم این موضوع را تایید میکند:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا»
« خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»
روایاتی وجود دارد که می گوید این نگاه از مسیحیت بر اسلام وارد شده و در برخی از روایتها و دیدگاهها نفوذ کرده است .مثلا گفته اند: از اضافهٔ گل آدم که نمایندهی مردان است، حوا خلق شد که نمایندهی زنان است. زراره نزد امام صادق رفت و این موضوع را بیان کرد. حضرت فرمود : این در مورد خدا حرف خوبی نیست ؛ خدا چه احتیاجی دارد که از اضافه گل او بگیرد.
بعضی گفتند: از دندهٔ پایینی چپ آدم ، حوا خلق شده؛ باز هم حضرت فرمود که چه لزومی دارد.
اما یک عدهای در اسلام همواره بودهاند که نگاه زنستیزانه داشتند. خاقانی می گوید :
تو را ز پشتی همت به کف شود ، ملکت
بلی ! ز پهلوی آدم ، پدید شد حوا
دیدگاه زن در دین
در دین یک عده از بزرگان به این موضوع پرداختند و مرد را بالاتر از زن دانستند ؛ تناسب نظام خلقت را گاهی بر هم زدند و عدم تناسب نظام خلقت نتایج را مختل کرده است. متاسفانه دنیا از نگاه بانوان تفسیر نشده و هر چه تفسیر شده از نگاه آقایان است .
شاعر داریم از نگاه مردان جهان را تفسیر کرد: حافظ ، مولوی ، سعدی یا امثال اینها . هر کس سراغ قرآن رفت: علامه طباطبایی ، آیت الله جوادی و امثال اینها . هر کس سراغ فیزیک و ریاضیات و علوم رفت : پروفسور حسابی و دکتر سمیعی و امثالهم .یعنی تقریبا دین از نگاه مردان هزار و چهارصد سال است که تفسیرشده .
ساختار زن و مرد با یکدیگر فرق دارند؛ هیچ برتری نسبت به هم ندارند مگر در تقوا. جنس نگاه زن در سرایش ، اختراع و تفسیر با مردان فرق دارد. ولی در نگاه اسلام ، زنها را در این هزار و چهارصد سال ، تقریبا ما عقب نگه داشتیم و بعد این مسئله را دینی نامیدیم . یک مشکل اساسی که در حال حاضر به نام فمینیسم راه افتاده است و عدم داشتن حجاب در دختران به این دلیل است که اینها در یک طیفی قرار گرفتند که ساختار وجودی آنها به جای خودش ننشسته است . این موضوع فقط در ایران نیست و در غرب زن بیچاره ترین موجود است؛ در کلیسا که حق صحبت ندارد، باید عقب تر از مردان بایستد ، در فروشگاهها که زنِ برهنه تر، طعمهی جذب مشتری است و این مردان هستند که به زنان تجاوز میکنند وخشونت میکنند. نگاه ما در دین یک نگاه غالبا مردانه است ؛ اغلب ما حزباللهیها میخواهیم امر به معروف کنیم، زنانه بلد نیستیم و در انتها به دعوا و بحث می رسیم. می خواهیم قرآن را تفسیر کنیم ، برجستهترین آیات جهاد را از دید خودمان تفسیر میکنیم. میخواهیم در مواجهه با دیگران این کاری را انجام دهیم و باز هم مردانه صحبت میکنیم . درنهایت دین ما دین مردانه شده است و تعادلی در آن وجود ندارد .
فرهاد میرزای ناصری ، پسر نوزدهم فتحعلی شاه قاجار ، می گوید ام جابر ( که انسان بزرگی بوده است) برای اجازه نزد امام صادق رفت و این در حالی بود که تنها یک قرن از زمان زنده به گور کردن دختران گذشته بود ، او میخواست در دنیا بررسی کند که چه حیواناتی بیضه مینهند یعنی تخم میگذارند و چه حیواناتی بچه به دنیا میآورند ؛ او میخواست حیوان ها را دسته بندی کند و کتاب بزرگی در زیست برجای بگذارد. امام صادق فرمودند :این کار بسیار زیبااست و تو انسان شایستهای هستی و کارهای خیلی خوبی در اینجا داری ؛ من میتوانم با جمله ای این موضوع را حل کنم تا تو سال های زیادی از عمرت را صرف اینکار نکنی. هر حیوانی که گوشش منخفظ است بیضه می نهد و هر حیوانی که گوشش منحفظ ، خوابیده و برجسته است بچه می آورد ، حتی انسان که حیوان ناطق است و در نتیجه او رفت سراغ کار دیگری رفت. ما جهان را از نگاه مردان تفسیر کردیم، لذا دین همواره تفسیرش تفسیر روشنی نیست. درحال حاضر فردی که منبر می رود برای تفسیر آیه ای از قرآن از تفسیر های مردان استفاده میکند ، بخواهد شعری را مصداق آیه بخواند باز هم از مردان است و اگر بخواهد کتابی را در بابت آن بیاورد باز هم مردان آن را نوشته اند.
توجه بیشتر به زن
ما انقلابی باید بکنیم ؛ برای رسیدن به جریان ظهور باید بدانیم که در روایت گفته اند که پنجاه نفر از یاران امام زمان زن هستند. دنیا به تکامل نرسیده چون ما دین ، معارف و رموز هستی را از نگاه مردانه دیده ایم ، ما قرآن را نیز از نگاه زنانه ندیده ایم.
آیت الله جوادی (حفظه الله تعالی علیه) در کتاب «زن در آیینهی جمال و جلال» رخدادهایی که برای یوسف پیامبر و مریم مقدس پیش آمده است را با یکدیگر مقایسه میکند. یک زن به جهان از نگاه خودش می نگرد . می توانیم بگوییم اگر ابیات پروین اعتصامی را یک زبان شناس بخواند متوجه این موضوع خواهد شد که شاعر آن ابیات یک زن است .
همانطور که در روایات میفرمایند ، دوازده نفر از زنان به پیغمبر ایمان آورده بودند درحالی که شوهرانشان مقابل پیغمبر میجنگیدند. بدون نگاه زنانه دین به تکامل خود در عرصهی تفسیرو معنا شدن، حقیقت وجودی و طریقت پیدا کردن نمیرسد.
بعضی گفتند در آیهٔ « خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» کلمهٔ «ثُمَّ » بر این موضوع دلالت دارد که زن بعد از مرد خلق شده ، پس مرد برتر از زن است. بزرگان نیز به جلوگیری از این نگاه پرداختند. به طور مثال اگر شما نوهای داشتی که از خودت بهتر، پاکتر و عالمتر بود قطعا او بالاتر از تو خواهد بود ؛ سابقهٔ زمانی فضیلت نیست. پیامبر اعظم شش یا هفت هزار سال بعد از آدم ابوالبشر به دنیا آمده ، اما هم افضل است از او ، هم اکبر است از او و هم اعظم است ازاو .اینکه کسی زودتر به دنیا بیاید ، فضیلت نیست اما کسی زودتر بمیرد به معنای دوم مرگ ، فضیلت است: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»
به ادامه آیه باز میگردیم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ »
و پراکند از این دو مردان و زنان بسیاری را. عده ای به این موضوع اشاره کردند که برخی سفیدپوست ، زردپوست ، سرخپوست و سیاه پوست اند و این امکان وجود ندارد که همه این انسان ها از یک پدر و مادر باشند. عده ای نیز همان تفسیر اول جلسه را بیان کردند. عدهٔ دیگری وجود چهار پدر و مادر برای انسان را طبق قرآن رد کردند و گفته اند که قرآن میفرماید : پدر و مادر این دورهی کنونی ، یک پدر و مادر به نام آدم و حوا هستند ؛ این تغییرات که در ژن و در ساختار ظاهر به وجود آمده ، به جهت زندگی هزاران ساله در مناطق مختلف و مواجهه با شرایط اقلیمی یا به عربی بگوییم «مناخ» بوده است؛ مثلا هزار سال نسل شما در منطقهی استوایی زندگی کرده و تابش خورشید در آن زاویه ، با آن تغذیه و با آن آب و هوا باعث شده که کمکم پوست شما مثلا رو به سرخی ، زردی یا سیاهی گراییده است.
«بَثَّ» یعنی چه؟ طبق تفسیر آیه «بَثَّ» یعنی پراکند. « وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ »
گاهی غم شما از دیدن یک صحنه شروع می شود و کل وجود شما را فرا می گیرد. برای همین اینجا میگوید پراکند ؛ از یک نفر شروع شد، تبدیل به دو نفر شد و همینطور پراکنده شدند. همانگونه که در قرآن است : وقتی یعقوب، یوسف را ندید و سراسر وجودش را که غم احاطه کرده بود ، حضرت یعقوب فرمود :« إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ » منظور از «بَثَّی» ، همان «بَثَّ» در آیهٔ موردنظر ماست. پس همهٔ افرادی که زنده هستند و زندگی میکنند به آدم و حوا ختم می شوند.
گرایش زوج
گرایش زوجها به همدیگر موضوعی همانند صدای موجی است که ساکنان ساحل دریا دیگر نمیشنوند ؛ گرایش به زن و مرد هم مانند این موضوع برای ما عادی شده است و به این معجزهٔ خدا توجهی نمیکنیم. این گرایش که یک انسان را از یک نسل ، شهر ،خانواده و ژن با خواندن چند کلمه و یک مراسم ، به انسانی دیگر وصل می کند سپس در کنار هم واقع می شوند و در سختترین مشکلات از هم گسسته نمی شوند ، از کجا می آید؟ اینکه چشم مرد همواره به دنبال زن است، بد است یا خوب ؟ اینکه مرد اگر خودش را تربیت نکند ، با دیدن هزار زن شاید دوست داشته باشد که همهٔ آنها را ببیند؛ آیا این موضوع خوب است یا بد؟ زن چگونه در کنار مردی برای یک عمر قرار میگیرد و چرا به او گرایش دارد ؟ راز گرایش ،مربوط به زن و شوهر است یا راجع به زن و مرد ؟
برهان فطرت میگوید که اگر تشنهٔ چیزی شدی ، باید برای رفع تشنگی تو راهی وجود داشته باشد. هنگامی که مرد خلقشد به دستور خدای سبحان ، حوا هم خلق شد ؛ در این هنگام او با نگاهی که به حوا انداخت گفت :خدایا او کیست که من به او گرایش دارم ؟ خدا فرمود: زوج تو اوست. زن و شوهر خیر؛ زوج. در خلقت همه چیز بر اساس زوجیت است . فرمود : چرا با دیدن او آرامش پیدا میکنم؟
(قرآن میفرماید «لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا ۖ ») خدا فرمود که به سمت او برو ؛ آدم به سمت حوا رفت. امام صادق میفرماید : لذا در اسلام مرد باید به خواستگاری زن برود . در اسکاتلند که مردها دامن می پوشند ، باز هم آنها خواستگاری می روند. این راز گرایش چیست؟ این ، نکتهای است که ما باید بدانیم ؛ چون شمس مغربی هم می گوید : هر کسی که از این ازدواج آگاه بشود ، دو عالم را طلاق می دهد.
ما دچار فقر فرهنگی هستیم و از شما می خواهم که معرفت افزایی و آگاهیبخشی کنید. کسی که میخواهد امر به معروف بکند یعنی باید مردم را به افزایش معرفت دعوت کند. اگر بینش مردم درست شود، مسائل مختلف مربوط به حجاب و رشوه و امثالهم نیز درست خواهد شد. نماز و روزه و حجاب همسو با فطرت ما است اما معروف فطرت ما نیست و تعلیم و تبیین میخواهد نه صرفا امر.